چ
دو سه روز پیش رفتیم سینما،فیلم چ ...
چ مثل چمران
چ مثل چشم پوشی و تحمل سختی ها ...
:
"من مسؤلیت تام دارم که در مقابل شداید و بلایا بایستم ،تمام ناراحتی ها را تحمل کنم،رنج ها را بپذیرم،چون شمع بسوزم و راه را برای دیگران روشن کنم.
ای خدا،من باید از نظر علم،از همه برتر باشم تا مبادا که دشمنان،مرا از این راه طعنه زنند.باید به آن سنگدلانی که علم را بهانه کرده و به دیگران فخر می فروشند ثابت کنم که خاک پای من هم نخواهند شد.باید همه ی آن تیره دلان مغرور متکبر را به زانو در آورم.
آنگاه خود،خاضعترین و افتاده ترین فرد روی زمین باشم."
(فرازی از یک دلنوشته ی شهیدمصطفی چمران)
خدایا ...اما من ...
چقدر در مقابل بندگان بزرگت،کودک هستم هنوز!!!
چقدر کم تحمل و کم طاقت!!!
فیلم را نه تایید می کنم و نه رد ،
فقط درس گرفتم درس بزرگ بودن درس پرتاب و توان بودن
درس دلی از جنس دریا داشتن
با موجها،بالا و پایین نرفتن
درس لاخوف علیهم ولاهم یحزنون
درس اینکه خانه مان هم مثل جبهه است،مقدس،توام با سختی ها
و هر لحظه تصمیم گرفتن را می طلبد ...
باید تصمیم های بزرگ گرفت
رزمندگی در جبهه هم،همان مادری و همسری است در خانه ...
می توان در اینجا هم شهید شد،ینی باید شهید شد.
شهید از نفس و دلبخواه ها و تلقی ها و تلون ها و رفتارها
آرزو نکنم کاش جای او یا همراه او بودم بلکه راهم را از جنس راهش پیدا کنم و درست حرکت کنم،این تمام وظیفه ی من است.
خدایا به حق شهید،نصیبم کن ...